بدون عنوان
مامانی من امشب اولین یلداییه که با تو گذروندم و لحظه به لحظه اش را تو در اغوشم بودی و من خوشحال که این یک دقیقه بیشتر هم با تو میگذره . . . خیلی نانازی و ملوس شدی نفسم دلم می خواد بخورمت وقتی باهات حرف میزنم قشنگ جوابمو میدی و مثل من که تو شدی همه کسم و همه نفسم و همه زندگیم تو هم جز من کنار کسی دیگه اروم نیستی این کارت بیشتر عاشقم میکنه ، وقتی که بغل کسی رفتی و تا منو میبینی دست و پاهاتو جلو میاری که بیای بغلم دلم میخواد همه ی لحظه های زندگیمو برای این لحظه بدم . . . کم کم غریبی کردن را یاد گرفتی و بغل هیچ کسی اروم نیستی دیشب اول رفتیم خونه ی دخترخاله نرگس که براش شب چله می بردن و اونجا هنوز نرسیده بابایی اومد دنبالمون و از اونجا هم که ...
نویسنده :
نفیسه
23:46